ستایش

منم ستایش

سلام به همه نی نی کوچولوهای نی نی وبلاگ من برای اولین باره که دارم پست می نویسم. البته با کمک مامان ملیحه شما هم میتونید امتحان کنید راستی من دوست هم انتخاب میکنم کی حاضره با من دوست بشه؟                +                                                   &nb...
4 مهر 1391

تولد سه سالگی ستایش

سلام عزیزان یک شنبه ستایش ۳ سالش شد. قربونش برم هرسال که موقع تولدش میشه سرما میخوره. جای همگی خالی. امسال براش توی مهدکودک جشن تولد گرفتیم. اول بردیمش آتلیه ازش عکش گرفتیم. بعدش هم کیک و پفیلا و پفک و بادبادک و ... بردیم مهد و ... وای تاحالا اینجوریش رو تجربه نکرده بودم. شور و اشتیاق بچه ها و دست زدنهاشون و هورا و هیاهوی اونها خیلی آدم رو شاد میکرد. مامانی و بابایی و عزیزجونش هم اومده بودن. کیک و خوردنی ها رو روی میز گذاشتن و یه صندلی هم پشت میز. ستایش صاف رفت روی اون صندلی مخصوص نشست. عزیییییییییییزم! میدونست امروز جاش اونجاست.همه بچه ها هم مقابلش نشستند و هی براش دست زدند و جیغ. ستایش هم آنچنان خودش رو گرفته بود که انگاری روز پادشاهی او...
3 مهر 1391

سفر به همدان

سلام عزیزم دوشنبه هفته گذشته یعنی 27/6/91  همراه مامانی و عزیزجونت به همدان سفر کردیم. نزدیک شهر همدان تابلو کبودر آهنگ - همونجا که غار علیصدر هست - رو که دیدیم تصمیم گرفتیم اول این غار شگفت انگیز رو ببینیم و بعد به همدان بریم. خیلی قشنگ بود. خدا چه زیبا قدرت خودش رو به تصویر کشیده بود. یه دوساعتی درون غار بودیم. تقریبا ساعت 10 شب بود که بازدید از غار تموم شد.  به سوئیت برگشتیم.  روز سه شنبه به دهکده گنج نامه همدان رفتیم. اونجا کتیبه های گنج نامه و آبشار و بوستان دیدنی داشت. بعد از نهار هم رفتیم تلکابین و اسب سواری عزیزم خیلی دوست داشتی. روز چهارشنبه هم به سد اکباتان در 10 کیلومتری همدان رفتیم و بعد از صرف نهار در خود ه...
3 مهر 1391

مروری بر گذشته

ستایش جونم میخوام از شروع توانایی هات بگم. شروع به حرف زدن:از ۷ ماهگی تونستی مامان بابا بگی . در یک سالگی کلمات رو تلفظ میکردی. در یک و نیم سالگی جمله بندی ات تکمیل شده بود. الان که ۲ سال و ۱۰ماهته به راحتی میتونی حرف بزنی و منظور خودت رو با کلمات واضح و شفاف بیان کنی. الهی قربونت بشم. دیروز در یکی از جمله هات از کلمه راستی برای یادآوری چیزی که گذشته بود استفاده کردی مامانت رو ببین که چه شکلی شده بود شروع به راه رفتن: از ۱۱ ماهگی شروع کردی به ایستادن بدون تکیه و در یک سالگی میتونستی قدمهای کوتاه برداری. دلم تنگ شده برای اون روز این رو هم بگم که در راه رفتن خیلی محتاطی و حواست به همه چی هست. حفظ اشعار: از اتل متل برات شروع کردم&n...
3 بهمن 1389

خوش آمد

سلام عزیزان من مامان ستایش هستم. ورود شما رو به این وبلاگ خوش آمد میگم.  قصد دارم که کودکانه های دخترکوچولوی خودم رو در این وبلاگ ثبت کنم. امیدوارم بتونم بایدها و نبایدهایی رو که ستایش مامان با اون درگیره، اینجا بگم و شما هم منو اونجور که باید، راهنمایی کنید. لازمه که بگم که دردونه من بخاطر شاغل بودن مامانش مجبوره که بره مهدکودک. مهدکودک بوستان شادی. از این لحاظ با مشکلاتی درگیر هستیم که کمک شما رو خواستارم. عکس ستایش رو هم زود زود لوگو میکنم. دوستون دارم زیاد ...
29 دی 1389
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ستایش می باشد